سيري در انديشه سياسي سيد قطب (1)


 

نويسنده: سيد محمد مهدي حسيني فائق *




 

چکيده
 

در اين مقاله به بررسي انديشه سيد قطب پرداخته شده است که در آن به دوره هاي تحول فکري سيد قطب (که به چهار دوره تقسيم بندي شده است) اشاره شده است و سعي شده است اين دوره هاي تحولات فکري بررسي شود. در بخشي از مقاله به اثرپذيري انديشه سيد قطب از انديشمندان معاصر خود نظير ابوالاعلي مودودي پرداخته شده است. بحث در مورد مفاهيمي مانند جامعه جاهلي، جامعه اسلامي، جهاد، گروه پيشتاز، حکومت و حاکميت نکات کليدي در بررسي انديشه سيد قطب به شمار مي روند که به طور مختصر مورد بررسي قرار گرفته اند. مهمترين اثر سيد قطب به لحاظ سياسي کتاب معالم في الطريق است (که از اين کتاب به عنوان مانيفست گروه هاي اسلامگرا ياد مي شود) که در اين تحقيق به مفاهيم کليدي مطرح شده در آن پرداخته شده است. در انتها بازتاب انديشه سيد قطب و تاثيراتي که وي بر جريان هاي اسلامگرا گذاشت و نيز انتقاداتي که به انديشه وي شده است، مورد بحث و بررسي قرار گرفته اند.

کليد واژه ها:
 

سيد قطب، انديشه سياسي، زندگينامه، جنبش هاي اسلامي، حاکميت، حکومت، جامعه اسلامي، جامعه جاهلي، گروه پيشتاز.

مقدمه
 

انديشه ها و افکار سيد قطب الهام بخش بسياري از جنبش هاي اسلامي در مصر و دنياي اسلام بوده است و از حيث تاثيرگذاري بر حرکتهاي اسلامي يکي از برجسته ترين انديشمندان معاصر است به طوري که هنوز مي توان تاثيرات انديشه ي وي را در بسياري از سازمانها و گروههاي اسلامي در سرتاسر جهان اسلام مشاهده کرد. بازتاب انديشه سيد قطب در مصر باعث تحولات عميقي در اين کشور شد که از جمله آن مي توان به انشعاب در سازمان اخوان المسلمين و به وجود آمدن سازمانهايي مانند الجهاد و ساير گروههاي راديکال اسلامي (برخي گروههايي مانند القاعده را بازتابي از انديشه هاي سيد قطب مي دانند) و نيز جريان ترور انور سادات (رئيس جمهور مصر) اشاره کرد. با گذشت سالها از اعدام سيد قطب، شخصيت و انديشه وي به عنوان يک الگوي مبارز، در ذهن و عمل گروههاي اسلامگرا زنده است و هنوز برخي گروههاي اسلامگرا وي را به عنوان رهبر معنوي و الگوي مبارزه خود مي دانند.

1- زندگينامه سيد قطب
 

در خصوص زندگينامه سيد قطب چنين مي توان عنوان کرد که: سيد قطب در سپتامبر 1906 در شهرستان موشا در ايالات اسيوط در مصر وسطي به دنيا آمد (khatab, 2006: 44) نام اصلي او سيد بن قطب بن ابراهيم است (زرکلي، 1990م: 147-148).
او به خانواده هاي از نجباي روستايي که از نظر مالي در تنگنا قرار گرفته بودند، تعلق داشت. سيد قطب توانست پيش از رسيدن به سن 10 سالگي حافظ کل قرآن شود. پدرش الحاج قطب ابراهيم نماينده ي حزب ملي مصطفي کامل در موشا و يکي از مشترکين "اللوا" نشريه ارگان حزب بود. سيد قطب به دليل برپايي جلسات خصوصي مکرر در خانه پدرش، در نوجواني يک فرد آگاهي سياسي شد و ضمن طرفداري از ناسيوناليسم ضد انگليسي مطبوعات و آثار جهاني را از کتاب – فروشان دوره گرد محلي تهيه مي کرد و مي خواند. در اين زمان به دليل هوش وافر سيد، خانواده اش تصميم گرفتند وي را به قاهره بفرستند (کوپل، 1366: 36).
سيد قطب در سال 1925 در دانشگاه تربيت معلم ثبت نام کرد، پس از فراغت از تحصيل در سال 1928 در موسسه دارالعلوم ثبت نام کرد (khatab, 2006: 46). مساله قابل تامل اين بود که حسن البنا نيز در فاصله سال هاي 1923 و 1926 م در دارالعلوم درس خوانده بود و از همين جا نطفه آشنايي سيد قطب با حسن البنا بسته شد. آشنايي سيد با حسن البنا سبب شد که او با درک عميقي که از اسلام داشت مبارزه سياسي و اجتماعي خويش را در قالبي صحيح پي ريزي کند.
سيد قطب در سال 1933 براي 16 سال به استخدام وزارت معارف عمومي مصر در آمد و مدتي هم بازرس وزارتخانه بود (khatab, 2006: 49) طي اين مدت طرح هاي زيادي براي اصلاح سيستم آموزشي مصر ارائه داد که همواره به داخل کيسه مخصوص کاغذ باطله مقام هاي ارشد او (که زماني طه حسين نويسنده بزرگ يکي از آنها بود) انداخته شد. سيد در زندگي اش يک اديب نيز به شمار مي رفت و تا پايان جنگ جهاني دوم عمدتاً نقدهاي ادبي نوشت، او سهم فعالي در مباحثات دهه هاي 1930 و 1940 داشت. سبک کوبنده اش او را به عنوان يک طرفدار اهل بحث و جدل "به ويژه عليه طه حسين" معروف کرد (سوزنگر، 1383: 23).
وي بيش از همه به شاعري و نوشتن داستان هاي کوتاه و بلند علاقه مند بود. حداقل سه اثر او به نام هاي بچه دهکده (طفل القريه)، روياهاي چهارگانه (الاطياف اربعه)، خارها (الاشواک) به شرح زندگي خود او مربوط مي شد. سيد در 1948 براي اقامتي نامحدود به آمريکا فرستاده شد. ظاهراً اميد مي رفت با طرز تفکري به طرفداري از آمريکا به مصر برگردد، اما اين تجربه در عوض او را به اخوان المسلمين نزديک تر کرد و در سال 1951 به عضويت اخوان درآمد (سوزنگر، 1383: 37-38).
پس از درگيري هاي 1954 بين اخوان المسلمين و رهبران انقلاب مصر، سيد قطب و ديگر رهبران اخوان المسلمين زنداني شدند. پس از آزادي از زندان دوباره در سال 1965 به زندان افکنده شد و به اتهام توطئه عليه نظام سياسي حاکم به همراه جمعي از دوستانش در سال 1966 اعدام گرديد.

2- سيد قطب از چه کساني تاثير پذيرفته بود؟
 

زندگي ادبي و روشن فکري سيد قطب عميقاً در اثر برخورد با محمود عباس عقاد يکي از پيشوايان ادبي آن عصر شکل گرفت. و دومين فردي که افکار سيد را تحت تاثير قرار داد، ابوالاعلي مودودي بود. سيد بيش از همه به عقايد او احترام مي گذاشت و شالوده فکري او نيز مشابه مبناي مودودي بود. هنگامي که در دادگاه نظامي از سيد پرسيدند آيا نظر ابوالاعلي مودودي در تکوين آزادي وي دخالت داشته است، جواب داد: "در نوشته ها از نظريات او استفاده کردم و عقيده من همان عقيده اوست" (سروش، شماره 239: خرداد 1363).
تاثير ابوالاعلي مودودي بر سيد قطب به طور کامل مي توان در کتاب "معالم في الطريق" مشاهده کرد. سيد در سراسر اين کتاب از دو مفهوم "عبوديت" و "حکميت" به عنوان کليد رابطه انسان و خداوند نام مي برد. اين دو اصطلاح در کتاب، المصطلحات، "الله، الرب، العباده، الدين" را آنچنان که در دوران رسالت پيامبر و توسط اعراب درک مي شد ريشه يابي کند، نه آنچنان که در طول قرن هاي معاصر تفسير شده است. سيد قطب همچون مودودي، تنها حکميت قانوني و شرعي را در يک جامعه اسلامي حکميت خداوندي مي داند. به همين ترتيب خداوند تنها موضوع عبادت و ستايش است. رژيم هم تنها مي تواند با "الحکم بما انزل الله" به اعمال حکميت بپردازد، فقط حکومتي عادلانه است که نشان الهي داشته باشد و تنها قانوني که در برابر تباهي و فساد و تبديل شدن به وسيله اي در خدمت يک مستبد مصونيت دارد، قانوني است که بر اساس کتاب خداوند (شريعت الله) استوار باشد. در جامعه جاهلي بر خلاف جامعه اسلامي حکميت مطلق به خدا نيست و متعلق به ديگران است. ويژگي جامعه جاهلي به اوج رساندن صاحب قدرت، چه فرد، چه طبقه و يا حزب و ستايش وي از سوي مردم است (سوزنگر، 1383: 32-34).
مودودي در تفسير آياتي که مسلمانان را عبادت همه به جز خدا نهي مي کند مي گويد: در آياتي که کلمه عبادت به معني عبوديت و عبادت آمده، موضوع عبوديت يا شيطان است يا طوغاتياني که خود را به بت و عبادت کنندگان خداوند را به ستايشگران و خدمتگزاران خود تبديل کرده اند. به عبارت ديگر، رهبران، مردم را وا مي دارند طبق قوانين ساخته و پرداخته شان زندگي کنند و در عين حال کتاب خداوند را پشت سر خود پنهان کنند (مودودي، 1977: 107-108).
سيد هم معتقد بود که حاکم ظالم کسي است که بر هر شکل، خود را همچون بت براي ستايش مردم عرضه مي کند. مودودي در جاي ديگر معيار ضروري و کافي تشخيص اسلامي يا جاهلي بودن يک جامعه را در نوع عبوديت و حکميتي مي داند که در جامعه اعمال مي شود (مودودي، 1977: 71).
سيد قطب روش قرآني مودودي را در پايه ريزي جهان بيني ايدئولوژيک به کار مي گيرد و براي اثبات درستي تشخيص خود از بيمار بودن تمدن غربي، فراوان به کتاب انسان، موجود ناشناخته "الکسيس کارل" که به عربي ترجمه شده بود ارجاع مي دهد. تشخيص کارل اين بود که ريشه بيماري تمدن غرب "پس ماندگي علوم انساني از علوم مادي" است، اما سيد قطب که در اصل بيمار بودن تمدن غربي با کارل هم نظر است، تشخيص او را از اسباب اين بيماري نمي پذيرد. از نظر سيد قطب، سبب بيماري کشنده اين تمدن، برپايي آن بر مبناي بي ديني است. "همه آفات ديگر از همين روزنه به آن سرازير و جنايت حقيقي آن به انسان از سرچشمه شوم روانه شده است. به هدر دادن ارزش هاي انساني و ويژگي هاي نوعي و فردي همگي ريشه در همين کشتزار کم ثمر دارد. "سيد قطب با مباحثي که در زمينه دين و فطرت انساني عرضه مي کند. در پايان به اين نتيجه مي رسد که تمدن غربي مخالف فطرت است، حتي اگر اين تمدن موجوديتي در سطح ديني يافته باشد – زيرا سيد قطب تمدن غربي را جهاني مي شمارد و همواره از آن به عنوان "تمدن جديد" ياد مي کند. در حالي که مودودي و پس از او ندوي اصرار دارند که اين تمدن را اروپايي يا غربي بنامند – در اينجا سيد قطب علت شقاوت انسان در جهان معاصر را استيلاي تمدن جديد و ارزش هاي آن مي داند و از نگاه او اين ارزش ها نيز، ارزش هاي مادي و مخالف فطرت انساني است که نزاع بين افراد و بلکه در درون هر فرد را گسترش مي دهد – اين خود محوري ها – به نزاع بين گروه ها و ملت ها و کشورها تبديل مي شود. همان گونه که در دو جنگ جهاني و صدها درگيري که به سبب تمدن جديد در گوشه و کنار جهان رخ داده شاهد بوده ايم (رضوان السيد، 1383:66).

3- حيات فکري سيد قطب
 

حيات فکري سيد قطب را بر اساس رويکردهاي ايدئولوژيکش مي توان به چهار مرحله تقسيم کرد (مرادي، 1382: 3).

3-1- دوره احتمالاً الحاد يا حداقل شک و ترديد (35-1925)
 

خود وي تصريح کرده که ده سال را در الحاد گذرانده است. در اين دوره سيد قطب بيشترين آثار ادبي و نقدي اش را نوشته است. وي در نوشته هاي اين دوره بسياري مباحثي را که هيچ ارتباطي با اسلام نداشته مطرح کرد. مهمه الشاعر که در سال 1932 چاپ شد معتقد است شاعر است که مي تواند حقيقت و ارزش ها را به بشريت برساند نه پيامبر (حموده، 1990: 116).
صريح ترين مدرکي که وضعيت فکري او را در اين دوره باز مي تاباند، مقاله ايست که در 17 مه 1934 در مجله الاهرام و در آن به صراحت خواهان آن شد که مردم لخت مادرزاد زندگي کنند.

3-2- دوره رويکرد سکولار اسلامي (46-1935)
 

در اين دوره سيد قطب هوادار کساني مانند احمد امين مي شود که سعي در ثبات معنويت و روحانيت شرق در مقابل ماديت غرب دارند. منظور از اين روحانيت ايمان به جهان فراي اين جهان مادي است. در اين مقطع وي به اسلام به عنوان بخشي از فرهنگ ملي خود مي نگرد. زيرا قرآن قوانين و نظم اجتماعي اي را عرضه مي کند که بيشترين تاثير را بر ذهنيت مصري داشته است، اما دين وحدت سياسي نمي آفريند. در اين جاست که سيد قطب ناسيوناليسم عربي را به عنوان ايدئولوژي مي پذيرد و حتي به اسلام از زاويه "روح عربي ناب" آن مي نگرد و محمد (ص) را "الرجل العربي" مي شمارد. در اين دوره نوشته هاي سيد قطب درباره مسائل اجتماعي نشان قومي (ناسيوناليستي) و سکولار دارد (مرادي، 1382: 3).

3-3- دوره گرايش اسلامي معتدل (56-1946)
 

در اين دوره سيد قطب مقاله "مدارص للسخط" را در سال 1946 که نخستين مقاله ايدئولوژيک اسلامي اش بود به چاپ رساند و نخستين و عمده ترين کار و ايدئولوژيک اسلامي اش يعني کتاب "العداله الاجتماعيه في الاسلام" را پيش از مسافرت به آمريکا (در سال 1948) به پايان برد. وي در اين کتاب به بياني شديداً اسلامي دل مشغول عدالت اجتماعي است. در اين دوره ديدگاه هاي سيد قطب به اخوان المسلمين نزديک مي شد و خود وي نيز ارتباطاتي با اخوان برقرار مي کرد، ولي به اين جماعت نپيوست. زيرا مي خواست استقلال خود را به عنوان يک متفکر حفظ کند (مرادي، 1382: 22).
وي پس از بازگشت از آمريکا در سال 1951، آنچنان به سختي جامعه آمريکا را تقبيح کرد که مجبور شد از وزارت عمومي استعفا کند. پس از آن بيش از گذشته با اخوان المسلمين رابطه برقرار کرد و سرانجام در 45 سالگي از طريق صالح عثماوي به عضويت اخوان درآمد. اين امر براي سيد قطب همانند بريدن کامل از گذشته بود، چنانکه بعداً خود او گفته بود: "من در 1951 متولد شدم." سيد قطب در 45 سالگي از طريق صالح عثماوي به عضويت اخوان درآمد، و متفکر اصلي اين جريان و نيز سر دبير روزنامه اخوان شد. به نوشته ريچارد ميشل، مرگ حسن البنا در 1949 براي اعضاي تراژدي غيرقابل تصور بود و بيشترين تاثير را بر جنبش گذاشت (ر.ک: Mitchell, R.P, 1969: 86-96) .
تعيين حسن الهضيبي و اختلاف داخلي بين اعضاي اخوان بر سرانجام اخوان المسلمين تاثير معکوس گذاشت و باعث به وجود آمدن خلا ايدئولوژيک شد. اما اين سيد قطب بود که توانست با نوشتن کتاب هاي خود اين خلا ايدئولوژيک را پر کند. در سال 1952 سيد قطب به طور منظم با ناصر ملاقات مي کرد.) اما زماني که فهميد "افسران آزاد" در پي تاسيس نظام اسلامي نيستند از آنان کناره گرفت. در سال 1954 پس از ترور نافرجام ناصر، سيد قطب همراه گروهي پر شمار از اخوان المسلمين به زندان افتاد و در سال 1955 پس از يک محاکمه به 25 سال زندان با اعمال شاقه محکوم شد. شرايط بازگشت او نسبتاً انعطاف پذير بود و به او امکان داد تا نوشتن کتاب "في ضلال القرآن" را آغاز کند. (کوپل، 1366: 40).

پي نوشت ها :
 

* دانشجوي کارشناسي ارشد پيوسته، رشته معارف و علوم سياسي، ورودي 1382 ،دانشگاه امام صادق (ع).
 

منبع:پايگاه نور ش 37